۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

نامه شهید سعید امامی به قاضی مرتضوی

برادر عزیزم سلام . امیدوارم که حالت خوب باشد. هر چند که گمان نمی برم با اوضاعی که این اغتشاشگران ساخته اند خوب باشی. اگر از حال من بپرسی اینجا در بهشت همه چیز خوب است. تنها ملال من دوری تو است . شنیده ام که قرار است تو هم به ما بپیوندی! خواستم بگویم که درنگ مکن. جام داروی نظافت را بنوش و به ما بپیوند. امیدوار باش! باور کن که اینجا خیلی خوش می گذرد. پر حوری است، تازه درخت هم دارد و از این جوبهایی که از شیر است ولی مزه عسل می دهد. از شهادت نترس. همه قدر تو را خواهند دانست ، حسینیان بعد از مرگت تو را شهید خواهد دانست . برادر حسین شریعتمداری هم -که این روزها سرش خیلی شلوغ است- ناراحت می شود حتی اگر به روی خودش نیاورد. تازه می توانی امیدوار باشی که پدر بزرگ و سرور و مولا و ولی و خدایمان آیت الله تمساح –ببخشید- مصباح هم برایت یک فاتحه بفرستد. راستی از او چه خبر؟ هیچ صدایی از او نیست؟ خوب که با بر و بچ فکر کردیم به این نتیجه رسیدیم که این می تواند دو دلیل داشته باشد: اول اینکه بهتر است که نگاهها بیش از این به او خیره نشود ؛ آخر همه می دانند که او پیر و سرور ماست. شاید هم بهتر است رهبر بعدی زیاد روبروی چشمان مردم نباشد ؛ همانطور که می دانی به گزارش فرشتگان اطلاعاتی آقا قرار است به ما بپیوندد ! ما که بخیل نیستیم فقط خدا وکیلی انقدر در بهشت " دشمن دشمن ..." راه نیاندازد! کاش به جای او محمود می آمد حداقل کمی می خندیدیم ( عجب اسکلیه این بابا!!!) .
من منتظر تو می مانم. شجاع باش و داروی نظافت را بخور، خیلی هم بد مزه نیست! همه می دانند که تو معصومی ، اصلا من خودم اینجا یکی ازین فرشته ها یا پیامبران را مجبور می کنم که اعتراف کنند که تو بی گناهی. راستی به بروبچ بگو که رو سفیدم کردند که راه مرا ادامه دادند ! برادر حسین را هم ببوس.
قربان تو سعید

فریب بازی جدید متهم کردن مرتضوی ، استعفای حسینیان و چرخش عجیب سیما را نخوریم

بیانیه شماره هفدهم میرحسین موسوی به تحلیل بسیاری از اهالی فن، توپ را در زمین جناح حاکم انداخت. پس از این بیانیه هوشمندانه آقای موسوی، به نظر می رسد که حکومت با برخی از اقدامات، قصد در منحرف کردن افکار عمومی دارد و قصد دارد با کمی تغییرات جزئی، حضور سبزها در راهپیمایی 22 بهمن را کم کند و یا لااقل شعارهای شدید ضد حکومتی را از آن حذف کند.
برای این هدف حکومت در هفته گذشته، ابتدا بازی متهم کردن سعید مرتضوی ، که بسیار سابقه بدی در نزد افکار عمومی (حتی افکار عمومی جهان) دارد، را توسط مجلس راه انداخت. بسیاری معتقدند سعید مرتضوی مهره سوخته نظام می باشد که با سابقه بسیار سیاهش، همه انتظار داشتند به زودی برکنار شود و قربانی شود، که حکومت، زمان کنونی را برای این پروژه انتخاب کرد.
سپس روح الله حسینیان که به شدت به اعدام فوری معترضان عاشورا اصرار نشان می داد، با مخالفت عده دیگری در جناح محافظه کار مواجه شد و سپس یک استعفای نمایشی از نمایندگی مجلس را ترتیب داد که مسلماً مورد تایید نمایندگان مجلس قرار نخواهد گرفت و هدفی جز منحرف کردن افکار عمومی را در پی ندارد.
آخرین اقدام عجیب حکومت در هفته گذشته، تغییر ناگهانی سیاست صدا و سیما در مورد معترضان بود. در هفت ماهه گذشته، صدا و سیما همواره همه معترضان را اغتشاش گر و برانداز نشان می داد و هیچ صدای مخالفی جز آن را بر نمی تابید ولی ناگهان در یک اقدام عجیب از علی مطهری، که اصول گرای منتقد به رفتار حکومت با معترضان است، دعوت به عمل آورد که در یک برنامه تلویزیونی حضور یابد و او نیز در آن برنامه به انتقاد صریح از برخورد حکومت با معترضان پرداخت.
به نظر می رسد که رفتار عجیب حکومت در هفته گذشته نشان از آن دارد که حکومتیان از این آگاه شده اند که بیانیه موسوی نوعی اتمام حجت با آنها بوده است و در عین حال دیگر آنها می دانند، جنبش سبز منتظر دعوت سران اصلاحات نمی ماند و مردم معترض که اکنون پس از حوادث تلخ عاشورا، زخم خورده تر از پیش هستند، آماده برگزاری یک تجمع تاریخی در 22 بهمن ماه می باشند. تجمعی که به نظر می رسد حکومت نمی تواند در آن روز برخورد بسیار خشنی را علیه معترضان در مقابل دوربینهای رسانه های خارجی که معمولاً در تظاهرات دولتی 22 بهمن ماه هرسال به ایران دعوت می شوند، از خود نشان دهد. بنابراین اینگونه که از ظواهر امر برمی آید، حکومت با کمی باز کردن فضا و در عین حال اجرای نمایشنامه هایی در محکومیت افرادی که مورد خشم مردم هستند، سعی دارد حضور سبزها در تجمع 22 بهمن را کمرنگ کند و یا حداقل شعارها را از آنچه که در عاشورای سبز توسط مردم خشمگین فریاد زده می شد، کمی ملایم تر کند.

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

پاسخهای صریح آیت الله منتظری به مردم در مورد اصل ولایت فقیه، در تالارهای گفتگوی وبسایتش

رحلت آیت الله منتظری فرصتی است که نظر یکی از مراجع بزرگ تقلید را در مورد نظریه ولایت فقیه بررسی کنیم. متون زیر عیناً از تالار گفتگوی وب سایت ایشان، قبل از مسدود شدن، می باشد که در آن به سوالات مردم در مورد ولایت فقیه پاسخ داده شده است.

مشروعيت ولايت و حاكميت ، با انتخاب صحيح و آزاد مردم محقق مىشود
‏ ‏
‏ ‏سوال :
‏ ‏بسمه تعالى
‏ ‏با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقاى منتظرى
‏ ‏از آنجا كه وقايع اخير منشأ بحث هاى تازه اى در مورد مبانى "نظريه حكومتى‏ ‏اسلام " شده است ، و با توجه به اين نكته كه بحث هاى مطرح شده خواه ناخواه‏ ‏واجد مخاطبين پرشمارى در ميان نسل حاضر و حتى نسل هاى بعدى است ،‏ ‏لازم به نظر مىرسد تا با بيان هرچه بى ابهامتر و بى واسطه تر نظرات مراجع‏ ‏بزرگوار، اولا بستر مناسب براى ابلاغ احكام واقعى اسلام در اين موضوع‏ ‏فراهم شود، ثانيا زمينه بهره بردارى هاى مغرضانه را كه متأسفانه اغلب با خلط‏ ‏مباحث و استفاده از اصطلاحات فنى دور از دسترس عامه انجام مىشود به‏ ‏حداقل رساند.
‏ ‏مورد سوال در موضوع "ميزان نقش رضايت اكثريت در جواز براى تصرف در‏ ‏حكومت " از منظر احكام اسلام است . به طور مشخص اگر در زمان يكى از‏ ‏امامان معصوم گذشته ، كه بدون شك از جانب خدا واجد ولايت بر روى زمين‏ ‏بوده اند، شرايطى پيش مىآمد كه معصوم (ع ) به لحاظ قواى قهريه و نظامى‏ ‏امكان تصرف در حكومت را به رغم رضايت اكثريت داشت ، بر اساس‏ ‏شناخت ما از سيره و روش آن بزرگواران ، آيا ايشان با تكيه بر قواى ذكر شده‏ ‏خود را مجاز به تصرف معرفى مىكردند؟
‏ ‏با تشكر و احترام
‏ ‏
‏ ‏جواب :
‏ ‏بسمه تعالى
‏ ‏با سلام و تحيت
‏ ‏ضمن تقدير از توجه شما به مسأله مهم حاكميت دينى و نقش مردم در آن ،‏ ‏يادآور مىشوم :
‏ ‏مشروعيت ولايت و حاكميت غير معصومين (ع ) با انتخاب صحيح و آزاد‏ ‏مردم محقق مىشود; و بدون آن نه مشروعيت دارد و نه مقبوليت . ولى در مورد‏ ‏معصومين (ع ) اصل ولايت آن بزرگواران از طرف خداوند مىباشد. به اين‏ ‏معنا كه خداوند مردم را مكلف كرده است كه از آنان پيروى نمايند و قدرت را‏ ‏در اختيار آنان قرار دهند. هرچند در مقام عمل در اكثر اوقات مردم به اين‏ ‏تكليف الهى عمل نكردند و با ديگران بيعت كردند و معصومين (ع ) را‏ ‏خانه نشين نمودند.
‏ ‏و آنچه از روح اسلام و سيره معصومين (ع ) به دست مىآيد اين است كه هيچ‏ ‏گاه اسلام نمى خواهد حاكميت بر مردم - هرچند حاكميت به حق و معصومانه‏ ‏باشد - با زور و اكراه باشد.
‏ ‏و لذا مشاهده مىشود پيامبراكرم (ص ) با اين كه از طرف خداوند داراى ولايت‏ ‏و "اولى بالمومين من أنفسهم " بودند، با اين حال در امور اجتماعى كه به‏ ‏سرنوشت جامعه و مردم مربوط بود با رضايت آنان از آنان بيعت مىگرفتند و‏ ‏سپس عمل و اعمال ولايت مىنمودند. و در حديث معروفى نيز به حضرت‏ ‏امير(ع ) فرمودند: اگر مردم از تو روى گرداندند آنها را به حال خودشان رها‏ ‏كن . و در تاريخ ثبت نشده است كه حضرت امير(ع ) و نيز ساير امامان (ع ) براى‏ ‏گرفتن قدرت و حاكميت - كه حق الهى آنان بود - متوسل به زور و سلاح شده‏ ‏باشند. و عمل حضرت سيدالشهداء(ع ) با مردم كوفه و تصميم بر بازگشت به‏ ‏مدينه يا مكه پس از رسيدن خبر عدول مردم كوفه از بيعت با آن حضرت يكى‏ ‏از شواهد تاريخى است .
‏ ‏ضمنا جهت اطلاع بيشتر مىتوانيد از كتاب اينجانب : "حكومت دينى و حقوق‏ ‏انسان " كه در سايت نيز مىباشد استفاده كنيد.
‏ ‏ان شاء الله موفق باشيد.

1388/6/3

رابطه حاكميت ديني و دموكراسي
‏ ‏سؤال : محضر مبارك فقيه عالي قدر.. آقا سؤالي در مورد ولايت فقيه داشتم .‏ ‏بر اساس نظر شما كه با آيات و روايات مستند گرديده ، ولايت فقيه ، انتخابي‏ ‏و مقيده ميباشد... مخالفين نظر آن مجاهد نستوه استدلال ميكنند كه اين‏ ‏دفاع از ولايت فقيه با اصل دموكراسي تعارض دارد. اشاره آن ها به نظام هاي‏ ‏دموكراسي در غرب است ... در برابر اين انتقاد، چه بايد گفت ؟؟؟... بدون‏ ‏ترديد نظرات ثاني الاثنين انقلاب راهگشاي بسياري از موارد خواهد بود.

‏ ‏جواب :

بسمه تعالي

با سلام و تحيت

روح دموكراسي اين است كه حاكميت از ناحيه آراء ملت در محيط‏ ‏آزاد انتخاب شود. و در صورت اختلاف ، ملاك آراء اكثريت ملت باشد، پس‏ ‏اگر اكثريت مردم معتقد به دين خاص باشند طبعا خواست اكثريت ملت‏ ‏حكومت ديني و نظارت كارشناس ديني ميباشد.
‏ ‏پس در محيطي كه اكثريت مردم معتقد به اسلام باشند طبعا دموكراسي با‏ ‏حاكميت ديني هماهنگ ميباشد البته در اين ميان بسا حكام تندي هايي‏ ‏انجام ميدهند كه مربوط به دين نيست و طبعا مردم حق اعتراض دارند.

والسلام عليكم و رحمة الله .

ولايت فقيه و حاكميت ديني
‏ ‏سؤال : چند سؤالي در مورد نظريه ولي فقيه شما داشتم كه البته با تفاسيري‏ ‏كه امروز مطرح ميكنيد بيشتر به نظارت فقيه شبيه است .
‏ ‏اول ميخواستم بدانم اين همان نظري است كه هميشه بدان معتقد بوديد؟
‏ ‏دوم ميخواستم بدانم در اين نظر شما آيا فقيه فقط بايد بگويد كه كاري كه در‏ ‏حوزه هاي مختلف صورت ميگيرد از نظر اسلام چگونه است يا اختيارات‏ ‏بيشتري دارد؟ لطفا به طور شفاف توضيح دهيد؟
‏ ‏سوم ميخواستم بدانم كه آيا شما فقه را در تمام زمينه ها كامل ميدانيد‏ (اقتصاد، سياست و اجتماع و...) و آن را تئوري كاملي ميدانيد؟
‏ ‏چهارم اين كه چرا يك فقيه بيايد اين كار را بكند و يك شورا نباشد كه اين كار‏ ‏را انجام دهد كه مثلا اعضاي آن را با توجه به شرايط كه بايد داشته باشند زير‏ ‏نظر مردم به رأي گذارند؟
‏ ‏پنجم اين كه در نظريه شما اگر تعارضي بين نظر مردم و فقيه پيش بيايد آن‏ ‏موقع كدام كار انجام ميشود؟
‏ ‏و ششم اين كه ولي فقيه يك امر ديني است يا نظر شخصي و سياسي ؟


‏ ‏جواب :

بسمه تعالي

با سلام و تحيت

1 و 2 - مبناي اينجانب در ولايت فقيه در گذشته و حال تفاوتي‏ ‏نكرده است . مبناي فقهي من اين است كه در زمان غيبت معصوم (ع )‏ ‏حاكميت ديني با انتخاب صحيح مردم مشروعيت پيدا ميكند، و مردم‏ ‏هستند كه حق دارند حاكم خود را مطابق ضوابط شرعي انتخاب نمايند. و‏ ‏يكي از آن ضوابط، عالم بودن او به احكام و معيارهاي الهي در امر حاكميت‏ ‏است . و حدود اختيارات حاكم نيز بستگي به انتخاب و صلاح ديد مردم‏ ‏دارد. آنان هم ميتوانند او را به ولايت و فرماندهي انتخاب نمايند، و هم‏ ‏ميتوانند فقط براي نظارت بر قوانين جاري كشور انتخاب كنند. اما از آنجا كه‏ ‏فقيه تخصص و كارشناسي او فقط در احكام دين است ، تناسبش فقط براي‏ ‏نظارت بر ديني بودن قوانين ميباشد.
‏ ‏3 - در فقه مصطلح از احكام پنجگانه نسبت به موضوعات مختلف بحث‏ ‏ميشود. اما فقه به معناي عام و قرآني آن يعني دين ، شامل تمام آنچه به‏ ‏مصلحت و سعادت و كمال حقيقي انسان مربوط است خواهد بود. يعني‏ ‏دين اسلام در تمام عرصه هاي سياست ، اقتصاد و اجتماع و...رهنمودها و‏ ‏دستورات خاصي دارد.
‏ ‏4 - در فرض حاكميت شورايي نيز فقيه در همان كار تخصصي خود اظهار‏ ‏نظر ميكند و ساير امور را بايد به كارشناس مربوطه كه مورد انتخاب و تأييد‏ ‏مردم است واگذار نمايد.
‏ ‏5 - كار فقيه فقط تخصص در استنباط احكام كلي فقه است و در اين جهت‏ ‏مردم با او تعارضي ندارند.
‏ ‏6 - ولايت فقيه يك مسأله ديني است كه اصل و حدود آن بين علماء و‏ ‏دانشمندان مورد اختلاف نظر ميباشد.

والسلام عليكم و رحمة الله .

اسلام سياسي و حاكميت فقها

‏ ‏سؤال : سؤالاتي دارم كه اميدوارم پاسخ دهيد.
‏ ‏1 - آيا بايد همچنان معتقد به اسلام سياسي بود و عقيده داشت كه حاكميت‏ ‏حق فقها است ؟ يا اين تجربه 28 ساله بيانگر اين است كه حكومت را بايد به‏ ‏سياسيون واگذار كرد؟
‏ ‏2- در اين 28 ساله جامعه ايراني سلطه حقوقي مذهبي را تجربه كرده حقوقي‏ ‏بي توجه به خواسته و نيازهاي انسان تا كي بايد فقها حقوق را از سنتي‏ ‏بگيرند كه متعلق به گذشته است ؟


‏ ‏جواب :

بسمه تعالي

با سلام و تحيت

پاسخ سؤالات جناب عالي مشروحا در نوشته ها و مصاحبه هاي‏ ‏اين جانب و از جمله دو جلد ديدگاههاي اين جانب موجود است و‏ ‏ميتوانيد در سايت من مراجعه فرماييد.

والسلام عليكم و رحمة الله .

پرسشهايي پيرامون حاكميت ديني
‏ ‏سؤال : از شما چند سؤال داشتم :
‏ ‏1 - اگر مردم بخواهند دين از حكومت جدا شود آن وقت تكليف چيست ؟
‏ ‏2 - در زمان پيامبر(ص ) و ائمه (ع ) اگر مردم نمي خواستند حكومت ديني‏ ‏تشكيل شود آيا باز هم اين بزرگواران حكومت ديني تشكيل ميدادند؟
‏ ‏3- آيا مسئله ولايت فقيه امري است كه در يك حكومت ديني بايد باشد يا‏ ‏تحقق حكومت ديني بدون ولي فقيه امكان پذير است ؟
‏ ‏و بعد از اين سه سؤال از شما ميخواهم كه از نظر خود پنج كتاب را كه در‏ ‏مورد اسلام و اسلام شناسي و برتري آن بر ديگر اديان خوب هستند به من‏ ‏معرفي كنيد.


‏ ‏جواب :

بسمه تعالي

با سلام و تحيت

1- براساس آيه شريفه : (لا اكراه في الدين ) هيچ امري از امور دين‏ ‏اعم از اصول و فروع آن نبايد با اكراه و اجبار باشد و اصولا دين اجباري‏ ‏ارزشي ندارد. بنابراين هرچند حكومت و تدبير امور جامعه در بافت بسياري‏ ‏از احكام ديني ملحوظ شده است و اسلام نسبت به آن ، رهنمودها و‏ ‏ارشاداتي دارد، اما نه به شكل اجباري و با زور، بلكه با درايت و ايمان و‏ ‏رغبت مردم . پس چنانچه مردم از دستورات ديني و از آن جمله ، ارشادات‏ ‏حكومتي آن روگردان شدند هيچ مقامي نمي تواند و حق ندارد مردم را با زور‏ ‏و اكراه به حكومت ديني ملزم نمايد، بلي در اين صورت وظيفه عالمان و‏ ‏دانشمندان ديني فقط ارشاد مردم و بيان حقايق ديني براي آنها است .
‏ ‏2 - پيامبراكرم (ص ) تا زماني كه قدرت مردمي پيدا نكرده بودند اقدام به‏ ‏تشكيل حكومت ديني ننمودند و حضرت امير(ع ) نيز اگر جريان سقيفه و‏ ‏اغفال مردم پيش نيامده بود قطعا متصدي خلافت و حاكميت ديني‏ ‏ميشدند، اما هنگامي مردم - جز عده اي خاص از بني هاشم و خواص‏ ‏اصحاب - با آن وضعيت آن حضرت را تنها گذاشتند، حضرت تكليف‏ ‏ديگري پيدا كردند، و هيچگاه براي به دست گرفتن حكومت به زور شمشير‏ ‏و سلاح متوسل نشدند.
‏ ‏3 - به نظر اينجانب روح ولايت فقيه جز نظارت فقيه - به عنوان كارشناس و‏ ‏متخصص احكام ديني - بر قوانين جاري كشور نمي باشد .و دخالت فقيه در‏ ‏ساير امور حاكميت كه تخصصي در آنها ندارد صحيح نيست و دليلي هم‏ ‏ندارد. پس اگر بخواهيم حكومتي ديني باشد قاعدتا بايد قوانين آن ، ديني‏ ‏باشد و ديني بودن قوانين نياز به كارشناس و متخصص دارد، و طبعا از اين‏ ‏جهت نظارت فقيه بر قوانين مطرح ميشود.
‏ ‏ضمنا براي منظور شما كتابهاي مرحومين علامه طباطبايي و شهيد مطهري و‏ ‏نيز كتابهاي : "از آغاز تا انجام " و "اسلام دين فطرت " اثر اينجانب - كه در‏ ‏سايت من موجوداست - مفيد خواهد بود.

والسلام عليكم و رحمة الله .

دور تأييد خبرگان رهبري
‏ ‏سؤال : شوراي نگهبان توسط رهبر تأييد ميشوند، كانديداهاي خبرگان‏ ‏توسط شوراي نگهبان تأييد ميشوند و خبرگان بايد بر رهبر نظارت كند. از‏ ‏نظر جناب عالي اين مسئله كه در قانون مقرر شده است ، دور است يا خير؟ و‏ ‏اگر هست اين دور چگونه قابل حل است ؟


‏ ‏جواب :

بسمه تعالي

با سلام و تحيت

آري در مفروض سؤال دور واضح است ، و حل آن به اين است كه‏ ‏تأييد صلاحيت خبرگان ، توسط شوراي نگهبان نباشد بلكه از ناحيه علماء‏ ‏و مراجع حوزه ها باشد.

والسلام عليكم و رحمة الله .

‏پرسشي پيرامون انتخاب ولي فقيه
‏ ‏سؤال : با توجه به گفته هاي حضرت عالي در بيست و هشتمين سالگرد‏ ‏انقلاب درباره ولايت فقيه آيا فكر نمي كنيد كه اين امر باعث انحصار‏ ‏حكومت توسط عده اي خاص ميشود چرا كه عده اي خاص فرد را انتخاب‏ ‏كرده و اگر اين فرد با آنان هم نظر نباشد به احتمال زياد حذف ميشود و‏ ‏همچنين اگر اين امر اسلامي است چرا در ميان برادران اهل سنت وجود‏ ‏ندارد؟


‏ ‏جواب :

بسمه تعالي

با سلام و تحيت

به نظر اينجانب مشروعيت ولايت فقيه با انتخاب صحيح و شرعي‏ ‏از سوي همه يا اكثريت مردم محقق ميشود.
‏ ‏و لازم نيست اين انتخاب توسط خبرگان انجام شود، بلكه خود مردم نيز‏ ‏مستقيما ميتوانند انتخاب نمايند، مخصوصا اگر خبرگان داراي خط خاصي‏ ‏باشند كه اكثريت مردم آن راقبول نداشته باشند. و اگر بنا شد توسط خبرگان‏ ‏انجام شود، بايد اكثريت مردم خبرگان را انتخاب نمايند و گرنه انتخاب يك‏ ‏اقليت براي اكثريت شرعا و عقلا حجيت و اعتباري ندارد.
‏ ‏همچنين بايد گفت كه مسأله ولايت فقيه يك امر اجتهادي و مورد اختلاف -‏ ‏حتي بين شيعيان - ميباشد. و در امور اجتماعي اختلاف نظر بين علماي‏ ‏اسلام ، اعم از شيعه و سني امري است بديهي و غيرقابل اجتناب .

والسلام عليكم و رحمة الله .

شرايط حاكم اسلامي
‏ ‏سؤال : من در كانادا زندگي ميكنم و ميخواهم بدانم در اين زمان ولايت‏ ‏فقيه كيست و ضوابط و معيارهاي لازم براي كسب اين مقام چيست ؟


‏ ‏جواب :

بسمه تعالي

با سلام و تحيت

در رابطه با ولايت فقيه و شرائط هشتگانه آن و نقش بيعت و‏ ‏انتخاب مردم در مشروعيت حاكميت اسلامي به طور كلي ميتوانيد به جلد‏ ‏اول از كتاب "دراسات في ولاية الفقيه " و ترجمه آن "مباني فقهي حكومت‏ ‏اسلامي " و نيز دو جلد كتاب "ديدگاهها" در سايت اين جانب مراجعه‏ ‏فرماييد. و تعيين مصداق آن شأن فقيه نيست ، بلكه با مردم است .

والسلام عليكم و رحمة الله .

خواست مردم در حكومت ديني
‏ ‏سؤال : من در مورد سؤالاتي كه براي شما فرستادم كه در زير هم آمده است هيچ جوابي كه مربوط به اين سه سؤال‏ ‏باشد دريافت نكرده ام و فقط به بيان مطالب كلي پرداخته ايد. من با تشكر از اينكه شما سؤالات افراد را پاسخ ميگوييد‏ ‏از شما بار ديگر ميخواهم نظرات و جواب خود را به اين سه سؤال اجمالا بيان بفرماييد و لطفا اگر ميشود جواب اين‏ ‏سه سؤال را با توجه به نظر خود بفرماييد و اگر اقامه دليل باعث طولاني شدن ميشود فقط جواب خود را به اين‏ ‏سؤال ها در حد چند كلمه بنويسيد.
‏ ‏از شما چند سؤال داشتم .
‏ ‏سؤال اول من اين است كه اگر مردم بخواهند دين از حكومت جدا شود آن وقت تكليف چيست ؟
‏ ‏سؤال دوم اين كه در زمان پيامبر(ص ) و ائمه (ع ) اگر مردم نمي خواستند حكومت ديني تشكيل شود آيا باز هم اين‏ ‏بزرگواران حكومت ديني تشكيل ميدادند؟
‏ ‏و سؤال سوم اين كه آيا مسأله ولايت فقيه امري است كه در يك حكومت ديني بايد باشد يا تحقق حكومت ديني‏ ‏بدون ولي فقيه امكان پذير است ؟
‏ ‏و بعد از اين سه سؤال از شما ميخواهم كه از نظر خود پنج كتاب را كه در مورد اسلام و اسلام شناسي و برتري آن بر‏ ‏ديگر اديان خوب هستند به من معرفي كنيد.
‏ ‏
‏ ‏جواب :
‏ ‏بسمه تعالي
‏ ‏با سلام و تحيت
‏ ‏ج 1 - براساس آيه شريفه: (لا اكراه في الدين ) هيچ امري از امور دين اعم از اصول و فروع آن نبايد با اكراه و اجبار‏ ‏باشد و اصولا دين اجباري ارزشي ندارد. بنابراين هرچند حكومت و تدبير امور جامعه در بافت بسياري از احكام ديني‏ ‏ملحوظ شده است و اسلام نسبت به آن رهنمودها و ارشاداتي دارد، اما نه به شكل اجباري و با زور، بلكه با درايت و‏ ‏ايمان و رغبت مردم . پس چنانچه مردم از دستورات ديني و از آن جمله ، ارشادات حكومتي آن روگردان شدند هيچ‏ ‏مقامي نمي تواند و حق ندارد مردم را با زور و اكراه به حكومت ديني ملزم نمايد، بلي در اينصورت وظيفه عالمان و‏ ‏دانشمندان ديني فقط ارشاد مردم و بيان حقايق ديني براي آنها است .
‏ ‏
‏ ‏ج 2 - پيامبراكرم (ص ) تا زماني كه قدرت مردمي پيدا نكرده بودند اقدام به تشكيل حكومت ديني ننمودند و‏ ‏حضرت امير(ع ) نيز اگر جريان سقيفه و اغفال مردم پيش نيامده بود قطعا متصدي خلافت و حاكميت ديني ميشدند،‏ ‏اما هنگامي مردم - جز عده اي خاص از بني هاشم و خواص اصحاب - با آن وضعيت آن حضرت را تنها گذاشتند،‏ ‏حضرت تكليف ديگري پيدا كردند، و هيچگاه براي به دست گرفتن حكومت به زور شمشير و سلاح متوسل نشدند.
‏ ‏
‏ ‏ج 3 - به نظر اينجانب روح ولايت فقيه جز نظارت فقيه - به عنوان كارشناس و متخصص احكام ديني - بر قوانين‏ ‏جاري كشور نمي باشد و دخالت فقيه در ساير امور حاكميت كه تخصصي در آنها ندارد صحيح نيست و دليلي هم‏ ‏ندارد. پس اگر بخواهيم حكومتي ديني باشد قاعدتا بايد قوانين آن ، ديني باشد و ديني بودن قوانين نياز به كارشناس و‏ ‏متخصص دارد، و طبعا از اين جهت نظارت فقيه بر قوانين مطرح ميشود.
‏ ‏ضمنا براي منظور شما كتابهاي مرحومين علا مه طباطبائي و شهيد مطهري و نيز كتابهاي : "از آغاز تا انجام " و "اسلام‏ ‏دين فطرت " اثر اينجانب - كه در سايت من موجوداست - مفيد خواهد بود.
‏ ‏ان شاءالله موفق باشيد.
‏ ‏والسلام عليكم و رحمة الله .

ولايت فقيه يا نظارت فقيه؟ و تعارض نظر مردم و نظر فقيه

‏ ‏سؤال : چند سؤالي در مورد نظريه ولي فقيه از شما داشتم كه البته با تفاسيري كه امروز مطرح ميكنيد بيشتر به‏ ‏نظارت فقيه شبيه است .
‏ ‏اول : ميخواستم بدانم اين همان نظري است كه هميشه بدان معتقد بوديد.
‏ ‏دوم : ميخواستم بدانم در اين نظر شما آيا فقيه بايد بگويد كه كاري كه در حوزه هاي مختلف صورت ميگيرد از نظر‏ ‏اسلام چگونه است يا اختيارات بيشتري دارد؟ لطفا به طور شفاف توضيح دهيد؟
‏ ‏سوم : ميخواستم بدانم كه آيا شما فقه را در تمام زمينه ها كامل ميدانيد (اقتصاد، سياست ، اجتماع و...) و آن را‏ ‏تئوري كاملي ميدانيد؟
‏ ‏چهارم : اينكه چرا يك فقيه بيايد و اين كار را بكند و يك شورا نباشد كه اين كار را انجام دهد كه مثلا اعضاي آن را با‏ ‏توجه به شرايط كه بايد داشته باشند زير نظر مردم به راي گذارند؟
‏ ‏پنجم : اينكه در نظريه شما اگر تعارضي بين نظر مردم و فقيه پيش بيايد آن موقع كدام كار انجام ميشود؟
‏ ‏و ششم : اينكه ولي فقيه يك امر ديني است يا نظر شخصي و سياسي ؟
‏ ‏
‏ ‏جواب :
‏ ‏بسمه تعالي
‏ ‏با سلام و تحيت
‏ ‏ج 1 و 2 - مبناي اينجانب در ولايت فقيه در گذشته و حال تفاوتي نكرده است . مبناي فقهي من اين است كه در‏ ‏زمان غيبت معصوم (ع ) حاكميت ديني با انتخاب صحيح مردم مشروعيت پيدا ميكند، و مردم هستند كه حق دارند‏ ‏حاكم خود را مطابق ضوابط شرعي انتخاب نمايند، و يكي از آن ضوابط، عالم بودن او به احكام و معيارهاي الهي در‏ ‏امر حاكميت است و حدود اختيارات حاكم نيز بستگي به انتخاب و صلاحديد مردم دارد. آنان هم ميتوانند او را به‏ ‏ولايت و فرماندهي انتخاب نمايند، و هم ميتوانند فقط براي نظارت بر قوانين جاري كشور انتخاب كنند. اما از آنجا كه‏ ‏تخصص و كارشناسي فقيه فقط در احكام دين است ، تناسبش فقط براي نظارت بر ديني بودن قوانين ميباشد.
‏ ‏
‏ ‏ج 3 - در فقه مصطلح از احكام پنجگانه نسبت به موضوعات مختلف بحث ميشود. اما فقه به معناي عام و قرآني‏ ‏آن يعني دين ، شامل تمام آنچه به مصلحت و سعادت و كمال حقيقي انسان مربوط است خواهد بود. يعني دين اسلام‏ ‏در تمام عرصه هاي سياست ، اقتصاد و اجتماع و... رهنمودها و دستورات خاصي دارد.
‏ ‏
‏ ‏ج 4 - در فرض حاكميت شورائي نيز فقيه در همان كار تخصصي خود اظهار نظر ميكند و ساير امور را بايد به‏ ‏كارشناس مربوطه كه مورد انتخاب و تأييد مردم است واگذار نمايد.
‏ ‏
‏ ‏ج 5 - كار فقيه فقط تخصص در استنباط احكام كلي فقه است و در اين جهت مردم با او تعارضي ندارند.
‏ ‏
‏ ‏ج 6 - ولايت فقيه يك مسأله ديني است كه اصل و حدود آن بين علماء و دانشمندان مورد اختلاف نظر ميباشد.
‏ ‏ان شاءالله موفق باشيد.
‏ ‏والسلام عليكم و رحمة الله .