۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

صدای مظلومیت حسین را همه شنیدند، اما صدای مظلومیت مظلومان ما را چطور؟

دسته های عزاداری می گذرند، طبلها را می شنوی؟ فریادهای یا حسین و یا ابالفضل را؟ از خودم می پرسم آیا حسین واقعاً مظلوم بود؟ پس چرا این جماعت برای زهرا بنی یعقوب طبل نمی زنند؟ مگر او مظلوم نبود؟ وقتی که آزارش دادند... وقتی که او را کشتند وقتی که دادگاه حقی نبود که پدر و مادر داغ دیده به آن پناه ببرند؟ مگر او چه کار کرده بود؟ آیا جز این بود که می خواست طرح پزشکی اش را در شهرستان خدمت کند؟ امسال هیچ کس برای زهرا سینه نمی زند. برای اکبر محمدی هم همینطور، زمانی که پس از اعتصاب غذا در زندان کشته شد و کسی صدایش را نشنید... عمیق تر هم که نگاه کنی می بینی هیچکس برای دخترک روزنامه فروش سال 67 هم سینه نمی زند، زمانی که به او تجاوز شد و بعد هم تیرباران شد؛ هیچ کس نمی فهمد که چقدر وحشتناک است که بی پناه باشی و صدایت را کسی نشنود حداقل صدای حسین را کسی شنید...

دکتر زهرا بنی یعقوب

به خودم گفتم شاید برای مظلومیت حسین نبود که چنین سینه می زنند. شاید برای ظلم ستیزی او بود. پس چرا هر دسته ای که رد می شود برای ندا نوحه سر نمی دهد؟ برای دکتر جوانی که چند هفته پیش کشته شد فریاد نمی زنند؟ برای سهراب ؟ برای کیانوش آسا؟ چرا به خیابانها آمده اند که برای حسین فریاد بزنند اما برای آنها فریاد نزنند؟

شهدای سبز

انگار می توان فهمید که چرا علی در چاه فریاد می زد، شاید چون می دانست سر بریده حسینش تا سالها وسیله ای می شود برای گریه انداختن ها و خالی کردن عقده ها و دردها و بخشایش گناه ها و کارناوال راه انداختن ها و جلب توجه کردن ها. همه چیزمان وسیله شد، حسین را وسیله کردیم، علی را وسیله کردیم، حتی خدا هم وسیله کردیم. خدا و حسین هم وسیله ای شد مانند موبایل و خانه و ویلا و ماشین. همانطور که ماشین وسیله ای شد برای رفت و آمدمان، خدا و امام و پیامبر هم وسیله ای شد برای زمانی که بچه هایمان سرطان می گیرند یا چکمان برگشت می خورد یا دلمان گرفته و می خواهیم گریه کنیم و یا چیزی نیاز داریم تا وجدان درد ناشی از رشوه ها و گران فروشی ها و ... تسکین یابد. شاید بگویید که این کارها برای احترام است. اما من نمی فهمم که این چه احترامی است؟ اگر واقعا حسین برایمان مهم بود چرا به جای تک تک این دسته های عزاداری دسته های اعتراض و فریاد راه نیانداختیم؟ حتی نذری هایمان هم وسیله است. وسیله ای برای حس خوب بودن ومومن بودن یا وسیله ای به عنوان کلاه شرعی یا وسیله ای برای جلب توجه. وگرنه چرا همه این هزینه های هیات و دسته و نذری را به شوش و پاسگاه نعمت آبادی و یافت آباد و مولوی و.. نمی بریم و به گرسنگان واقعی نمی دهیم؟ نه کسانی که حتی معنی گرسنگی را نمی دانند؟ از خودم می پرسم آیا واقعا مردم نمی دانند که آن طرف شهر چه خبر است؟ آیا واقعا نمی دانند که چقدر به همین بچه های فال فروش جلوی چشمشان، تجاوز می شود؟ آیا واقعا باور نمی کنند که در آن طرف شهر گوشت و میوه کلا از هزینه های خانواده ها حذف شده؟ آیا واقعا باور نمی کنند که بزرگترین آرزوی یک بچه می تواند خوردن یک ران مرغ باشد؟ آیا باور نمی کنند؟ خوب اگر باور نمی کنند یا نمی دانند چرا فقط چند روز از عمر حداقل 70-80 ساله خود را صرف این نمی کنند که بروند و با چشمان خود ببینند تا باور کنند که در آن طرف شهر گرسنگی کمترین مسئله است. آنگاه این فکر به سرشان می افتاد که شاید حسین راضی تر بود که خرج دسته های عزاداری اش کیسه برنج یا گوشتی می شد برای خانواده ای که مدتهاست گوشتی را ندیده است.

باز هم صدایشان را می شنوم که می گویند " ابوالفضل... "، صدایی که باطن آن فریاد علی است ، کسی که در زمان مرگش گفت :"خدا را خدا را درباره ایتام مبادا که گرسنه بمانند" نمی دانست که روزی در یک طرف شهرشکم سیران، نذری پسرش را می خورند و در طرف دیگر بچه 10 ساله در آرزوی ران مرغی می ماند!

ما نه فریاد علی را فهمیدیم و نه پیام حسین را. خدای حی و حاضر که قاضی حاجات است را رها کردیم و مرده پرست شدیم. آن هم چه پرستشی! عزاداری حسین را کارناوالی کردیم برای دور هم جمع شدن و خوش گذراندن و یا خالی کردن عقده ها و دردها و احساس گناهمان؛ وگرنه اگر هدف احترام به حسین بود اکنون به جای دسته های عزاداری دسته های فریاد عبور می کرد. چطور می توانیم فراموش کنیم که حسین دقیقا برای امروز کشته شد؟ برای روزی که در نماز جمعه سخن حضرت حق را با سخن ولایت دروغین قاتل، برابر دانسته شود، ای کاش آنچه را که نمی فهمیم، می فهمیدیم و آنچه را که فراموش کردیم به خاطر می آوردیم...


3 نظر:

ناشناس گفت...

زهرا بن یعقوب و هزاران هزار ندا و سهراب دیگر که در ۱۴۰۰ سال اخیر بر این خاک بی قدر فرو افتادند.

اصلا کی میگه حسین مظلوم بود:
http://babakoohi.blogspot.com/2009/12/blog-post_25.html

ناشناس گفت...

خیلی نوشته جالبی بود من کاملا نظر شما موافقم ، ای کاش زمانی برسد که مردم به فکر کردن عادت کنند..

ناشناس گفت...

شما اطلا دین و ایمان که ندارید هیچ انسان هم نیستید.حداقل یکم انسانیت خوبه.امام حسینو با لب تشنه شهید کردند اون زنا زاده هایی که شما پس از 1400 سال مثل اونا پایکوبی می کنید.
امام حسینو سر بریدند و بر بدنش اسب ها رو تاختند;فرزندانشو به شهادت رسوندند و خانوادشو اسیر کردندو...
اگه آدمید فکر کنم میفهمید مظلوم کیه؟
حسین جان اینطوری شهید شدی ولی متاسفانه بعضی بی بصیرتا که خودشونو روشن فکر می دونن ....
فقط میتونم بگم متاسفم